جدول جو
جدول جو

معنی سور کا - جستجوی لغت در جدول جو

سور کا
دره ای در آلاشت سوادکوه، دره ای در روستای سرین قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سوریا
تصویر سوریا
(دخترانه)
ثریا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سورنا
تصویر سورنا
(پسرانه)
سردار دلیر و خردمند پارتی، نام سردار ایرانی در زمان اشکانیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سورنا
تصویر سورنا
سرنا، از سازهای بادی که از لوله ای دراز چوبی یا فلزی با چند سوراخ تشکیل شده، سورنای، نای رومی، شهنا، سرغین، شاهنای، نای ترکی
فرهنگ فارسی عمید
(سَ تَ)
صمغی است سرخ بسیاهی مایل، و بعضی گویند صمغ درخت روم است و آن درختی است که مقل مکی میوۀ آن است و بعضی دیگر گویند که صمغ درخت زیتون است و آن گرم و خشک است و نزله را نافع میباشد. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خوَرْ / خُرْ)
خارپشت بلغت مردم گیلان. (ناظم الاطباء).
- خورکای بری،خارپشت بیابانی. کوله.
- خورکای جبلی، خارپشت کوهی. تشی
لغت نامه دهخدا
سورنای، نایی که در سور و جشن عروسی نوازند، و سرنا مخفف آن است و آنرا شهنای نیز خوانند، (برهان) (از آنندراج)، سرنا و شهنای و نایی که در سور، جشن و عروسی نوازند، شیپور، (ناظم الاطباء)، رجوع به سرنا و سرنای شود
لغت نامه دهخدا
طبل بزرگ و کلان، (ناظم الاطباء)، طبل بزرگ، کهورکای، کورکه، (فرهنگ فارسی معین)، کهورکه، کورگه: چون سرمست شدخروش کورکا و نای زرین به وی رسید، (جامعالتواریخ رشیدی)، و دیگر امرای هزاره کورکا در قول نزده بودند که امیر قتلغشاه حمله کرده ... (تاریخ غازان ص 64)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان حومه بخش آستانه که در شهرستان لاهیجان واقع است و 491 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(سِ طَ)
صمغ درخت زیتون و دخان آن تا بمقام ذغال کندر باشد. سرفه را نافعاست. به لغت سریانی میعه یابسه است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به اختیارات بدیعی و الفاظ الادویه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گورکا
تصویر گورکا
کوس طبل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کورکا
تصویر کورکا
طبل بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
سازیست بادی که از چوبی مخصوص ساخته شود این ساز در غالب نقاط ایران موجود است و آنرا همراه دهل نوازند اندازه آن در نواحی مختلف فرق میکند و به طور کلی از نیم متر تجاوز نمیکند. یا سرنا را از ته باد کردن، کار وارونه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی گشته لبان خاوی از گیاهان، انگم زه (صمغ زیتون) بنژوان، صمغ درخت بنژوان، صمغی که از درخت زیتون گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوار پا
تصویر سوار پا
پیاده چست و چابک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوار کار
تصویر سوار کار
کسی که در سواری ماهر و چابک بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوپر کاپ
تصویر سوپر کاپ
جام برتر (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
بچه ای که پس از فوت مادر متولد شد
فرهنگ گویش مازندرانی
دیگ کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در حوزه ی جنوبی اسبوکلای لفور واقع در منطقه ی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
هاون چوبی بزرگ، سیرکوب، نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
دمل روی گردن حیوانات
فرهنگ گویش مازندرانی
سپیده دم
فرهنگ گویش مازندرانی
چوب نیم سوخته در اجاق گلی
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بالاتجن قائم شهر، از توابع دهستان بنافت
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان میان دورود ساری، از توابع دهستان گنج افروز
فرهنگ گویش مازندرانی
سرو سروجنگلی
فرهنگ گویش مازندرانی
سور جشن سیورسات
فرهنگ گویش مازندرانی
گردویی که از آن به عنوان تیله استفاده شود، در کتول به دام
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان فریم ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در شمال کتول
فرهنگ گویش مازندرانی
کپه ی سرگین گاو و گوساله یا پهن اسب و الاغ
فرهنگ گویش مازندرانی
خور کر
فرهنگ گویش مازندرانی
چشمه ای نزدیک نهرودبار کدیر نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
پشمی، از پشم
دیکشنری اردو به فارسی